محل تبلیغات شما
چرا چادر رنگ مشکی ؟

از سالها قبل، در واقع از وقتی موضوع حجاب زن بصورت جدی در دنیا مطرح شد، مخالفین حجاب، سعی می‌کردند حجاب را با موضوع رنگ آن طرد کنند. برای موافقین هم رفته رفته این شبهه قوت گرفت که چرا رنگ مشکی؟». در واقع هر کس می‌خواست چادر را زیر سوال ببرد، رنگ مشکی را زیر سوال می‌برد. معمولا مشکی رنگ افسردگی، عزا و اندوه و غم است. افسردگی بعنوان یک بیماری پاتولوژیک، عزا به مفهوم یک سنت، و غم و اندوه هم به معنی یک فرآیند زمینه‌ساز برای تخلیه هیجان. همه این موارد هم درست و هم غلط است. درست است از این جهت که رنگ مشکی بعنوان نمادی برای همه این موارد است و به اینها کمک می‌کند، اما محدود به این مفاهیم نیست. در واقع نمی‌شود تنها این مفاهیم را از رنگ مشکی برداشت کرد. رنگ تیره موجب استتار و اختفای اشیاء و مانع از دیدن آنهاست. چشم در تاریکی جایی را نمی‌بیند و پارچه یا پرده سیاه مایه احتجاب اشیایی است که در پس پرده قرار دارند. لذا بانوان عفیف مسلمان، رنگ لباسهای ظاهر ـ اعمّ از چادر، مانتو و روسری ـ را از رنگهای تیره برگزیده‌اند تا اندامشان از چشم نامحرمان پوشیده‌تر باشد و بدین وسیله گوهر عفاف» خود را محفوظ‌تر بدارند و استفاده از رنگهای شاد و مهیّج و هرگونه مجلس‌آرایی را به خلوت خانه و در جمع محارم خویش اختصاص می‌دهند. در روانشناسی رنگها، همان گونه که نوع رنگ در ایجاد گرسنگی، سیری، خشم و آرامش تأثیر مستقیم دارد، در شعله‌ور شدن غرایز جنسی نیز دخالت مستقیم دارد. رنگ سیاه باعث کاهش شهوت است؛ چنان که امام صادق ـ علیه السّلام ـ در این زمینه خطاب به حنّان بن سُدَیر» که نعلین سیاه پوشیده بود، فرمودند: آیا نمی‌دانی رنگ سیاه مایه تقلیل شهوت است» (وسایل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج ۳، ص ۳۸۶)

 

نگاه مثبت به رنگ مشکی

از طرف دیگر رنگ سیاه، رنگ تشخص و هیبت است و در میان رنگها ابهت بیشتری دارد. در ریشه‌یابی لغات رنگ سیاه در عربی به نام اسود است و به معنی آقایی، برتری و سیادت است. – به جز آن سیادتی که ما بطور اخص استفاده می‌کنیم. سودت ریشه مشترک سیاه و سیادت است. خانه کعبه با آن پرده سیاه و تیره‌ای که دارد، پر از شکوه و ابهت و جذبه است. در روایاتی که برخی علائم و نشانه‌های ظهور حضرت مهدی (عج) را بیان می‌کنند، می‌خوانیم که آن حضرت (عج) با بیرق رسول خدا خروج می‌کند که از پارچه مخمل سیاه و چهارگوش بوده و در آن صلابت است. (الملاحم و الفتن، سید بن طاووس، ترجمه محمد جواد نجفی، ص ۵۷)

در بررسی فرهنگ ملل، بهتر است سراغ غرب وشرق برویم که تفاوت‌های فرهنگی بسیار متفاوتی با هم دارند؛ جالب آنکه در حوزه رنگ مشکی اشتراکات زیادی وجود دارد. در انگلستان و فرانسه رنگ مشکی رنگ اشرافیت است. از قصرهای نجبا که با سنگ‌های مشکی ساخته شده تا حتی وسایل داخل خانه که از رنگ مشکی متالیک استفاده می‌شود. رنگ مشکی رنگ اشرافیت، بزرگ‌منشی و نجیب بودن است. در شرق بدلیل اورینت بودن و در معرض نور بودن بیشتر تمایل به رنگ‌ سفید و رنگ‌های روشن است، اما باز می‌بینیم که در همان مناطق هم، در ورزش‌های رزمی جز در یکی دو مورد، رنگ مشکی، رنگ کمربندی است که برای کسی که به بالاترین درجه رسیده، یعنی درجه استادی داده می‌شود. در رنگ مشکی همچنین برکناری از دنیا و نه گفتن به دنیای مادی را می‌توان دید. در دنیای مسیحیت در لباس کشیش‌ها، راهب و راهبه‌ها این رنگ، نماد نه گفتن به دنیای مادی و در واقع نماد رهبانیت، زهد و کناره‌گیری از دنیاست و در آن بار تقدس به چشم می‌خورد. رنگ مشکی رنگ دانایی برتر است. در غرب، رنگ ردای قضات و وکلا، هنوز مشکی و یا سرمه‌ای بسیار تیره است. به این معنا که او می‌داند و بایستی به دانایی او اعتماد کرد.» در واقع این بار مشکی نمادعلو و برتری در حوزه علم است. در دنیای اسلام هم در مکه، نه تنها رنگ پرده خانه خدا، که در طول تاریخ رنگ و مدل آن تغییر کرده، بلکه سنگ‌های کعبه هم که به دستور خدا ساخته شده است، از سنگ‌های سیاه رنگ است. در واقع این مفهوم تقدس و عظمت، نه تنها مفهوم القایی، بلکه از مفاهیم واقعی رنگ مشکی است. رنگ مشکی در یک نگاه دیگر رنگ وقار و اقتدار و از رنگ‌های صامت است که نگاه را سریع به سمت خود جذب نمی‌کند. از هنگام نزول آیه جلباب، ن با پوشش تیره در جامعه حضور می‌یافتند و رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز آنها را نهی نمی‌کرد و این نهی نکردن رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ خود بیانگر مقبولیت این عمل است؛ چنان که در روایتی از امام صادق ـ علیه السّلام ـ آمده است که فرمودند: لباس سیاه مکروه است مگر در خَف، عمامه و عبا» (وسایل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج ۸، ص ۳۸۲) و خف نوعی کفش چرمی است. این، نشان دهنده آن است که استفاده معقول از رنگ سیاه، نه تنها مکروه نیست، بلکه پسندیده و مورد قبول خدا، رسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه ـ علیهم السّلام ـ می‌باشد. البته رنگ سیاه به عنوان زمینه و متن زندگی، هرگز پسندیده نیست و اسلام نیز آن را قبول نمی‌کند و در برابر آن، رنگهای باز و روشن و فرح بخش را توصیه می‌کند، امّا از این که این رنگ در حاشیه متن اصلی و دائمی زندگی به کار رود، مانع نمی‌شود؛ بلکه بعضاً ترغیب هم می‌کند. اصرار و تشویق پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ بر پوشیدن لباس سفید و توصیه امام صادق ـ علیه السّلام ـ به حنّان بن سُدیر» به پوشیدن نعلین زرد (سیاهپوشی در سوگ ائمه نور ـ علیهم السّلام ـ، علی ابوالحسنی ص ۲۸۰) و دیگر تشویق‌ها و دستورات پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه ـ علیهم السّلام ـ بیانگر این است که استفاده از رنگهای مختلف ـ اعم از تیره و روشن ـ صبغه مذهبی دارد.

 

نگاه منفی به رنگ مشکی

این موارد جزء نمادهای مثبت رنگ مشکی بود، اما نمادهای منفی نیز برای این رنگ وجود دارد. در متن روایات هست که استفاده از رنگ مشکی در برخی موارد نهی شده است. البته در برخی از این روایات آمده که بطور مثال رنگ مشکی را نپوشید، چراکه رنگ لباس جباران و ستمگران است. یا در برخی روایات داریم که این رنگ را استفاده نکنید چراکه رنگ مورد استفاده فرعون بوده است. و امروزه هم رنگ مشکی رنگ نماد گروه شیطان‌پرستان است. باید تمام این مفاهیم را در کنار هم ببینیم و در مجموع بتوانیم دست به انتخاب بزنیم.

 

نگاه اسلام به  رنگ مشکی

رنگ در دنیای اسلام مفاهیم بسیار زیبایی دارد. شاید بتوان گفت بیشترین نمود سلیقه شخصی افراد در بحث انتخاب رنگ مطرح می‌شود‌. اگر قرار باشد انتخاب رنگ، رفتارهای اجتماعی و یا دینی فرد را محدود نکند، معمولا حق انتخاب را به فرد می‌دهد، مگر در مواری که مفاهیم ویژه‌ای را القا کند. در بررسی سیره و روش پیامبر، اهل بیت و احادیث‌شان می‌توان دید حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)، از عمامه‌هایی استفاده می‌کردند که رنگ‌های متعددی داشت، مثلا سبز، زرد، سفید و. اما نکته جالب این است که پیامبر عمامه مشکی‌شان را در سه جای مهم و استراتژیک- و نه هر جا- استفاده کردند.

- در خواستگاری حضرت خدیجه

- در فتح مکه

- در روز عیدغدیر (در این روز، حضرت عمامه را بر سر حضرت علی (علیه السلام) گذاشتند.)

 

کراهت رنگ مشکی

آنچه در باب رنگ مشکی بسیار مطرح است، کراهت رنگ مشکی است. کراهت یک مفهوم درون‌دینی است، بنابراین وقتی در باب کراهت این رنگ به منابع دینی رجوع می‌کنیم، می‌بینید به ۵ دلیل مستحب است که رنگ حجاب، رنگ مشکی باشد. و کراهت آن بعنوان یک تبصره است. در روایات داریم افرادی که غاصب حق ولایت اهل بیت (علیه السلام) هستند، از بنی‌امیه و بنی‌عباس، رنگ مشکی را به عنوان نماد مخالفت با پذیرش وصایت بلافصل امیرالمومنین علی (علیه السلام) و مخالفت با جانشینی اهل بیت بعد از پیامبر استفاده می‌کردند. در زمان امام صادق (علیه السلام) که زمان تغییر ریل حکومت است، این مسئله از حضرت سوال می‌شود و ایشان می‌فرمایند لباس دشمنان ما را نپوشید. چراکه حتی اگر شما با آنها موافق نباشید، اما به جمعیت آنها افزوده می‌شود. البته کراهت رنگ مشکی در زمان بنی‌امیه و بنی‌عباس به دلیل مسائل اجتماعی-ی‌شان ظاهرامخصوص حضور اجتماعی مردان بوده است نه ن. در عین حال گاهی ائمه ما مجبور می‌شدند به جهت تقیه از رنگ سیاه استفاده کنند. روایتی در وسائل الشیعه وجود دارد که داود رقی می‌گوید: شیعیان همیشه از امام صادق(علیه السلام) در مورد پوشیدن سیاه سؤال می‌کردند. حضرت را دیدیم که نشسته بود در حالی که جبه (نوعی لباس گشادی که روی بقیه لباسها پوشیده می‌شود) سیاه و کلاه سیاه و خف سیاه با آستر سیاه پنبه‏ای پوشیده بود. سپس فرمود: قلب خود را سفید کن هر چه میخواهی بپوش. شیخ صدوق در توضیح فرموده است که حضرت این کار را از روی اجبار و تقیه انجام داده است.» (وسائل الشیعه، ج ۴، باب ۱۹، حدیث ۵۴۶۹)

زمانی که امام رضا به اجبار بعنوان ولیعهد انتخاب ‌می‌شوند، مأمون به عنوان نماد پذیرش این ولایتعهدی، اعلام می‌کند که همه پوشش‌های سیاه را به رنگ سبز علوی تغییر دهند. او با تغییر نماد، اختلال اجتماعی را برای طرفداران بنی‌عباس، ایجاد کرد. بنابراین، در زمان امام رضا آن نماد کاملا تغییر کرد. تا زمانیکه رنگ مشکی رنگ مخالفت با خوبی‌ها بود، ائمه با انتخاب آن بعنوان رنگ پوشش مخالفت می‌کردند. در واقع هر زمان رنگ، مفهوم غیرارزشی و ضدارزشی پیدا کرد، آن رنگ مطرود خواهد بود؛ چراکه رنگ گناه ویژه‌ای ندارد. در مورد عدم کراهت استفاده از کفش و عبا و عمامه سیاه در روایتى به نقل از امام صادق(علیه السلام) آمده است: رسول گرامى اسلام ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ استفاده از رنگ سیاه را در پوششها ناخوش داشت؛ مگر در سه چیز: در کفش و عبا و عمامه.»در روایت دیگرى در این باره آمده است: با لباس سیاه نماز نخوان، اما استفاده از چکمه و عبا و عمامه سیاه اشکالى ندارد.» البته پیشوایان دینى بهره‌گیرى از نعلین سیاه را مکروه دانسته‌اند؛ زیرا از جمله پوششهاى جباران به شمار مى‌آمده است.

بنابراین اگر در زمانى چنین سیره‌اى در میان حکام گردنکش و جباران نباشد، استفاده از ان بىاشکال خواهد بود. البته حرمت شباهت به کفار و دشمنان اسلام در نوع و فرم و نحوه پوشش تنها در مورد چکمه نیست بلکه هر لباسى را شامل مى شود و لذا در هر عصرى استفاده از پوششهاى مخصوص آنان براى مسلمانان ممنوع است. حضرت صادق ـ علیه‌السلام ـ فرمود: خداوند به پیامبرى از انبیا وحى کرد به مؤمنان بگو: لباسهاى دشمنانم را نپوشند.» بدیهى است که هر شرایط جوى و اقلیمى، نوع خاصى از پوشش را طلب مى‌کند. داود رقى می‌گوید: به همراه حضرت صادق ـ علیهالسلام ـ به سوى محلى به نام ینبع» حرکت کردیم. دیدم حضرت چکمه اى قرمز به پا دارد. عرض کردم: قربانت شوم، این کفش سرخ چیست؟ امام فرمود: کفش سفر است که با گل و باران سازگارتر است. عرض کردم: آیا از چنین کفشى استفاده کنم؟ امام فرمود: در سفر، آرى اما در شهر و محل ست خود نه و چیزى را همتای چکمه سیاه قرار مده.

مرحوم مجلسى بعد از نقل روایت فوق نوشته است: این حدیث به استحباب پوشیدن چکمه سیاه دلالت مى‌کند و آن را چون عمامه و عبا از حکم کراهت، مستثنا کرده است.» در باب ستر از کتاب عروه‌الوثقی، بحث از این است که رنگ مشکی مکروه است، اما در نماز. در سایر عبادات مثل حج، برای جنس، مدل و طراحی پوشش احرام، ترجیحاتی را به فرد مسلمان آموزش می‌دهد. مثلا پوشیدن رنگ سفید در احرام، مستحب موکد است. یکی از نکات ظریف در فرآیند سفر معنوی به خانه خدا این است که خداوند می‌خواهد آن محل در بالاترین ضریب امنیت اجتماعی باشد. لا اقسم بهذالبلد و انت حل بهذالبلد و والد وما ولد» خداوند سوگند یاد می‌کند که این شهر، شهر امنی است. در دستورات دینی آمده است که پیدا بودن گردی صورت بدون زینت ایرادی ندارد، اما در همین موضوع تاکیداتی از علمای شیعه و سنی داریم که پوشاندن این قسمت‌ها نیز توصیه می‌شود. برخی از علما هم این پوشاندن را واجب می‌دانند. اما همه می‌دانند که در مراسم حج، حرام است که زن صورتش را فراتر از گردی صورت بپوشاند. زیرا خداوند می‌خواهد انسان در آنجا معنویت و امنیت فوق‌العاده‌ای را تجربه کند. امنیتی که از امنیت عمومی اجتماعی بالاتر است. به همین دلیل است انسان نمی‌تواند در آنجا خاری را بکند، یا حیوانی را از خود براند. در آنجا بسیاری از امور مستحب بر انسان حرام می‌شود. در واقع حج نوعی مدینه فاضله برای نشان دادن امنیت بهشتی انسان‌هاست. یعنی ساختن یک بهشت کوچک در یک زمان کوتاه. زن و مرد در کنار هم قرار می‌‌گیرند بدون اینکه خداوند آنها را از هم جدا کند. در واقع مراسم حج یک فرآیند ویژه و متفاوت از فرآیند زندگی اجتماعی است. به همین دلیل نمی‌توان همه آیین آنجا را بعنوان یک نماد برای رفتارهای عمومی اجتماع قرار بدهیم. می‌توان بعنوان یک حرکت استعلایی و یک ایده‌آل به آن نگاه کرد، اما نه آنکه تمام برنامه‌های آن یا مثلا چادر سفید آن را بعنوان حجاب اجتماعی ن مسلمان قرار داد. بنابراین قید نماز و قید مسائل ی- اجتماعی و برداشته شدن این موضوع از پوشش بیرونی فرد، بعنوان شاخص‌هایی است که کراهت رنگ مشکی را مطلق نمی‌داند. البته شاخص‌های دیگری هم در این راستا وجود دارد، مثلا در روایات آمده که پوشیدن لباس مشکی کراهت دارد، مگر در شعائر، مثل عزاداری برای امام حسین (علیه السلام) یا سایر اهل بیت و یا در فوت عزیزان. در واقع از این روایت هم می‌توان دانست که کراهت رنگ مشکی مطلق نیست. یکی از ایرادات ما در مباحث فرهنگ دینی این است که برخی موادی را که مشروط است، مطلق می‌کنیم و دچار خطا می‌شویم. یا گاهی موارد مطلق را مشروط می‌کنیم. مثلا بارها شنیده‌اید وضو گرفتن با آب گرم مکروه است. این را شرح می‌دهند که آب سرد نشاط می‌آورد و یا. بله، این موارد صحیح است، اما در متن دین ما آمده که وضو با آبی که با نور خورشید گرم شود، مکروه است. بعبارت دیگر در ابتدا باید بدانیم دین چه گفته و بعد برای آن تحلیل علمی بیاوریم. اینها خطاهای فرهنگی- دینی جامعه عامیانه ماست که گاهی به خواص هم کشیده می‌شود. اگر چه رنگ پوشش با مسائل عرفی جامعه مرتبط است، اما بحث نماد، عرف‌بردار نیست. در واقع در اسلام مفهوم القایی و مفهوم واقعی رنگ، هر دو مطرح است. کراهت به این معناست که بهتر است انجام ندهی و استحباب یعنی بهتر است انجام بدهی. این بهتربودن هم به این معناست که فرد خیری را از دست خواهد داد، اما آنقدر عظیم نیست که به سعادت اخروی آسیب اساسی برساند، اما وقتی نماد باشد کاملا متفاوت است. دین مبین اسلام، با توجه به آیات تکوینى خداوند در پهنه طبیعت و آیات تشریعى موجود در قرآن کریم، بهره گیرى از پوشش هاى رنگى را جز در موارد ذیل مجاز دانسته است:

1. پوشش هاى رنگینى که شعار و علامت دشمنان اسلام است. استفاده از این پوشش ها تا وقتى که ویژگى این گروه است، مجاز نیست.

2. پوشش هاى رنگینى که موجب انگشت نما شدن فرد در نزد دیگران مى شود (لباس شهرت).

3. پوشش هاى رنگینى که اثر روحى نامطلوبى بر انسان یا اعمال عبادى او مى گذارد.

4. پوشش هاى رنگینى که برخلاف شؤونات اجتماعى اسلام و عرف مذهبى است. امام صادق(علیه السلام) خطاب به عبید بن زیاد فرمود: ایاک ان تزینّ إلاّ فى أحسن زى قومکخود را تزیین مکن مگر مثل قوم خود.» و نیز فرمود: خیر لباس کل زمان، لباس اهله»؛ بهترین پوشش هر عصرى لباس مردم همان زمان است.» البته در این موارد مومنین اهل تقوا معیار محسوب می‌شوند.

5. پوشش هاى رنگین زن در عده وفات شوهر.

6. پوشش هاى رنگین و جذاب زن و مرد براى نامحرمان.

7. پوشش هاى رنگین مخصوص ن از سوى مردان و بالعکس.

لباس در فرآیند اجتماعی جدی‌تر از آن است که فکر می‌کنیم. در مرحله اول و در دنیای امروزی که اومانیته در حال ترویج است، یعنی تویی و خودت، هر جور خواستی رفتار کن، می‌گوییم سلیقه شخصی، دوست دارم و یا دوست ندارم. اما یقینا اینطور نیست. فرانسه، مهد آزادی، با پوشش اسلامی دختران مسلمان مشکل دارد. در واقع امروزه مفهوم لباس بسیار جدی‌تر و حساس‌تر از گذشته است، چرا که پیام‌هایی را که منتقل می‌کند بسیار موثرتر است.به عبارت دیگر امروز لباس به خودی خود نقش یک رسانه » را بازی می کند. مثلا اگر یک دختر فرانسوی تنها یک روسری به لباس‌هایش اضافه کند و در کنار او خانم راهبه‌ای هم باشد، راهبه اجازه ورود به استادیوم ورزشی را دارد، اما دختر محجبه فرانسوی خیر. هر چند در ظاهر پوشش راهبه کامل‌تر هم به نظر می‌رسد. اما پوشش دختر فرانسوی مفهوم ویژه‌ای را منتقل می‌کند. در فرهنگ فردگرای امروزِ نماد یک لباس بسیار معنادار‌تر از نماد پرچم یک کشور شده است. چراکه رنگ، جنس و ویژگی‌های ظاهری لباس فرد، کاملا هویت شخص و باور ها و خواسته‌های او را آشکار می‌کند. اما موضوع عرف » و نقش آن در تغییر فرهنگ پوششی نیازمند تبیین است؛ به همین دلیل نمی‌توانیم براحتی سنت‌ها را کنار بگذاریم و فقط ادعا کنیم که کاملا این موضوع وابسته به عرف است.

 در مفاهیم القایی رنگها بحث عرف مسلمین کاملا درست است، اما در مفاهیم واقعی رنگ‌ها، دیگر وابستگی به عرف وجود ندارد. به همین دلیل است که مثلا می‌بینیم تمام دنیا به جز چند کشور مانند هندوها در هند و ژاپنی‌ها برای مراسم عزاداری سیاه به تن می‌کنند. یعنی این یک عرف ماندگار و تعریف‌شده است. از بعد از دوره رنسانس، دیگر عرف ماندگار وجود ندارد، زیرا چیزی به نام مد »رایج شده است. تاریخ مصرف مد پوشاک، فصلی است. اما در برخی کشورها که فرهنگ خاص خود را دارند و یا کمی در برابر مد مقاومت می‌کنند، مد رنگ را معمولا هر ۶ ماه یا سالی تغییر می‌دهند. در واقع مد، چیز ماندگاری نیست. به دلیل روحیه مصرف‌گرایی و تجارت زدگی دنیا که قصد دارد افراد را بسوی مصرف‌ بیشتر سوق دهد، باید عرف‌ها تاریخ انقضاء داشته باشند. بنابراین عرف امروز، عرف قابل اعتمادی نیست. علاوه بر اینکه عرف پوشش کشورهای مسلمان نیز امروزه تحت سلطه مزونهای فرانسه و ایتالیا و سایر طراحان حرفه ای دنیاست که نه تنها هیچ تعهدی نسپرده اند که لباس اسلامی تولید کنند بلکه با جدیت و برنامه ریزی و نگاه اقتصادی و فرهنگی به دنبال ترویج فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی‌اند که تعارض ذاتی با فرهنگ توحیدی و اسلامی دارد. فرهنگ ایرانی- اسلامی عرف ویژه‌ای دارد که حاصل تراکم نژادها و بومیت‌های مختلف است. از بندر ترکمن، سیستان و بلوچستان تا کرمانشاه و کردستان تا ارومیه و تبریز و کرمان و یزد از نظر رنگ و جنس و مد لباس با تنوع بسیاری مواجه می‌شوی. اما تنها چیزی که از این عرف لباس ملی مانده، چادر مشکی زن ایرانی است.

اینکه امروزه در عرف پوشش‌مان دچار بحران شده‌ایم به این دلیل است که در دوران پهلوی برای استعمار فرهنگی، پیش از کشف حجاب ن، لباس مردان را از آنها گرفتند. تا دیگر مرد به قدری تو سری خور شده باشد که با گرفتن حجاب زنش نتواند اعتراضی کند. در تاریخ آمده که در دست پاسبان‌ها مقراضی بود که کت‌های بلند مردان را که عرف ایرانی بود به شکل اروپایی کوتاه می‌کردند. در واقع یکی دو سال قبل از اینکه روسری و چادر را از سر ن بکشند، سراغ مردان جامعه رفتند. پوشش روی سر مردان را هم تغییر دادند. در برخی از قومیت‌های ما دستار، برخی کلاه و بعضی قسمت‌ها شب‌کلاه رایج بود، اما همه این‌ها را غیرقانونی اعلام کردند و دوره‌ای کلاه شاپو و بعد از آن هم کلاه پهلوی را باب کردند. در واقع تغییر لباس، ایران را در عرف پوشش دچار یک بحران کرد. در تبلیغات آن دوره و ترویج آن به کمک هنر ششم و هفتم، بحث القای پوشش انگلیسی و بعد از آن پوشاک امریکایی است. یعنی جنتل‌من بودن بصورت یک اصطلاح در ایران رایج می‌شود. این همان چیزی است که لباس بومی را از بین می‌برد. در واقع ما عرف آسیب‌دیده‌ای داریم. امروزه هم با گذشت ۳۰ سال از انقلاب اسلامی، همچنان دچار سردرگمی هویت پوششی هستیم. عرف پوششی مردم کشور ما شاید امروزه بین ۴۰ تا ۶۰ درصد تحت تاثیر مد‌های بین‌المللی است. حتی مانتوی دختر باحجاب مسلمان ایرانی را هم فرانسه، چین و هند طراحی می‌کنند. بنابراین نمی‌توان به این عرف اعتماد کرد که مبتنی بر اصالت‌های دینی و یا ملی باشد.

 عرف وقتی ارزشمند است که معیارهای هویتی آن، واقع‌نما باشد. عرف امروزه ما تا حد زیادی دچار آسیب شده است چرا که نه شاخصهای اسلامی را داراست ونه ایرانی. بنابراین نیازمند فرهنگ‌سازی خوب و مبتنی بر اصالت‌های ایرانی- اسلامی‌ و شیعی‌ هستیم.

اسلام در خصوص رنگ دو دسته‌بندی، یکی برای حضور اجتماعی، و دیگری حضور در خلوت محارم دارد. رنگ اول اسلام در خلوت، سفید است و برای آن دلایل متعددی بیان می‌شود. سفید نماد پاکی، شادی و آرامش است. برای مثال، در آداب یک مسلمان شیعی هست که وقتی به زیارت یک امام می‌روی، لباس نو سفید رنگ بخر یا در اعیاد ذکر می‌شود که لباس نو سفید به تن کنید، شاید که با تاکید بر این فرآیند که پاکی بیرون به پاکی درون هم منتقل بشود. اما در عرصه فعالیت‌های اجتماعی، رنگ اول اسلام به عنوان پوشش نهایی» رنگ سیاه است. بنابراین وقتی قرار است حضور اجتماعی مقتدرانه و رسمی باشد، رنگ مشکی را انتخاب می‌کند. این رنگ نوعی اقتدار و دورباش» را به مخاطب القا می‌کند. گاهی نوع پوشش ما به دیگران این اجازه را می‌دهد که حریم خصوصی‌مان را بشکنند. یعنی رنگ انتخابی ما به قدری دورباش کمی دارد، که احتمال دارد دیگران به این حریم وارد شوند. در بحث حجاب هم رنگ مشکی این دورباش را به نامحرم می‌دهد، ضمن اینکه به دلیل صامت بودنش جلب توجه هم نمی‌کند. نکته‌ای را هم که در روایات‌مان بدان اشاره می‌شود این است که رنگ مشکی، شهوت را کم می‌کند. رنگ مشکی بعنوان نماد اجتماعی برای زن و مرد یکسان است، اما بدلیل اینکه حجاب ظاهری زن ظرافتهای بیشتری دارد، اولویت با خانم‌ها خواهد بود.

فرهنگ دینی در عرصه خلوت قوانین دیگری دارد که بعضی از رنگ ها حتی رنگ سرخ به مردان هم تاکید می‌شود که می توانند در کنار همسرانشان از آن استفاده کنند، داریم که این رنگ حضور اجتماعی یک مرد نیست، زیرا ویژگی‌های مروت مردانه را - چه در نگاه مخاطب، چه در احساس خود فرد- می‌تواند محل چالش قرار بدهد. معمولا گفته شده که رنگ‌های به اصطلاح پرزرق و برق را مردان در حضور اجتماعی استفاده نکنند. بلکه در حضور خانواده به علاقه همسر هر رنگی بخواهند می‌توانند استفاده کنند. فردی وارد منزل امام باقر (علیه السلام) می‌شود و می‌بیند که حضرت لباس سرخ رنگی به تن دارند. وقتی از حضرت در این باره سوال می‌شود ایشان می‌فرمایند همسرم این رنگ را دوست دارد. این نشان می‌دهد که حضرت هیچ وقت چنین رنگی را در بیرون نمی‌پوشیدند. لباس های مردان باید صلابت و اقتدار و استحکام شخصیت مردانه را در حضور اجتماعی‌شان نشان دهد. معمولا رنگ‌های شاد و خیلی روشن، بیشتر غیرجدی بودن مردان را القا می‌کند. رنگ‌ پوشش ما در مراسم اصلی و رسمی اصالت دارد، مثل رنگ سیاه در مراسم عزاداری و یا سفید برای عروس. اما در شرایط دیگر، دچار نوعی هرج و مرج و یا آنارشیسم رنگی هستیم. البته مشکی یکی از رنگ‌های صامت است، اما از جایگاه ممتازی برخوردار است. چه دلیلی وجود دارد که ما این رنگ را از اقتدارش پایین بیاوریم. این حساسیت به رنگ مشکی، حساسیت کاذب است. از لباس ملی ایرانی تنها جزئی که باقی مانده است، چادر مشکی ن ایرانی است که رنگ، جنس و مدل آن، با هم یک فرآیند است. نمی‌توان رنگ چادر را از آن گرفت و همچنان آنرا چادر خواند. معمولا زمانیکه مخالفت با چادر مطرح می‌شود، مخالفت با رنگ مشکی می‌شود. رنگ مشکی در همه جای دنیا ارزش ویژه‌ای دارد چراکه مفاهیم ویژه‌ای را منتقل می‌کند. در واقع عرف جهان امروزی که به سمت اشرافیت برمی‌گردد از همین ویژگی رنگ مشکی بهره می‌گیرد، و جالب آنکه ما آنرا شیک و جدید می‌دانیم؛ اما چرا آنقدر روی چادر مشکی خانم‌ها حساس هستیم؟ با کمی دقت می‌توان فهمید که مدام به ما گفتند رنگ مشکی افسردگی می‌آورد، رنگ مشکی رنگ غم و عزاست، رنگ مشکی رنگ چرک‌تابه و. این حرفها را باورمان دادند. مشکی پوشش بیرونی زن مسلمان است که نگاه نامحرم را از وی دور کند. به این دلیل که بعنوان یک رنگ صامت به زن اجازه بدهد قبل از اینکه زن تعریف شود، انسان تعریف شود. چراکه من بعنوان یک زن آینه زیبایی خداوند هستم و قرار نیست زیبایی زن، مانع فعالیت‌های اجتماعی وی گردد. رنگ مشکی این نوع دورباش را به نامحرم القا می‌کند که قرار نیست زن در دسترس باشد. البته می‌شود از رنگ‌های تیره دیگر هم استفاده کرد، اما بحث امروز، استفاده از رنگ‌های تیره نیست، بلکه بحث استفاده از ۱۲ رنگ است. همانطور که نمی‌شود گفت لباس عروس از هر ۱۲ رنگ باشد، ضمن اینکه لباس عروس تقدس ویژه‌ای هم ندارد، اما دیگر در آن صورت لباس عروس در مفهوم حقیقی خود نخواهد بود، چادر هم بدون رنگ مشکی دچار آسیب جدی می‌شود.

 

مروری بر تاریخ چادر مشکی

با ورود اسلام اموی به ایران، فرهنگ ظاهرا اسلامی، تحت تاثیر بخشی از تعصبات جاهلی عربی، مردم را دچار زدگی از اسلام می‌کند، تا زمانیکه فرهنگ شیعی و علوی در ایران جا می‌افتد. در زمان صفویه بود که آیین شیعی برای اولین بار آیین رسمی مسلمانان ایران می‌شود. در آن دوره، بحث از چادرهای ایرانی اندرونی و بیرونی برای زن‌ها است. چادر اندورنی همان چادر نماز یا نیم‌دایره‌ای است که امروزه خانم‌ها به سر می‌کنند. در آن زمان تنها برای اندرونی و نماز استفاده می‌شد. برای فعالیت‌ اجتماعی ن، چادر کمری بود. ترکیبی از عبای عربی و مدل ایرانی آن. در واقع این نوع چادر،” چادر اصیل ایرانی” است. چادرهای کمری که در دوران صفوی موجود است به رنگ‌های صامت رنگ نخودی یا خاکی، رنگ نیلی (آبی لاجوردی) و رنگ ماشی (تیره‌تر از رنگ صدری) بودند. استحصال رنگ مشکی در آن زمان به گونه‌ای نبود که بتوان آن را به راحتی به دست آورد و تثبیت کرد. در واقع رنگ کمیابی در آن زمان بود.

در همان زمان در امپراتوری عثمانی که مهد تسنن است، و در مجاورت ایران است چادرهای ن دربار از جنس ابریشم و به رنگ صورتی، آبی و… بود. به نقل از مورخین در زمان عبدالحمید دوم، در دوره عثمانی تعرضی به یکی از نوامیس می‌شود، و از آن زمان بحث جدی مطرح می‌شود که بایستی رنگ چادرها رنگ مشکی باشد. و بعد از آن از تبریز به عنوان پایتخت فرهنگی ایران فرمان داده می‌شد که رنگ مشکی جزء رنگ‌های چادر باشد. البته رنگ مشکی به صورت رنگ رسمی چادر نه در می‌آید. به همین دلیل تا پیش از انقلاب و تا اواسط ۵۵ یا ۵۶ چادرهای نخی رنگی در کشور موجود بود. در عرف مناطق مختلف‌مان رنگ چادر مختلف بود. و رنگ مشکی بعنوان یک رنگ رسمی وجود داشت. در آن سالها شاید ۱۰ تا ۲۵ درصد از ن حضور اجتماعی داشتند، اما بعد از انقلاب که فرآیند اجتماعی شدن ن سرعت می‌گیرد و ۴۰ تا ۷۰ درصد از خانم‌ها حضور اجتماعی پیدا می‌کنند، لباسی که رسمی‌تر بود، یعنی چادر مشکی، بین آنها رایج‌تر می‌شود. در استان‌های مختلف حتی میان عشایر هم این رنگ رایج می‌شود. از آن پس چادر مشکی یک عرف فراگیر می‌شود. قطعه‌ای که از پازل هویت ایرانی- اسلامی ما باقی مانده، چادر مشکی است که باید از آن مراقبت کنیم، نه اینکه براحتی جراحی‌اش کنیم.

در قرآن دو دستور در خصوص حجاب ن آمده است حجاب حداقلی و حجاب حداکثری. در حجاب حداقلی بعد ظاهری و فیزیکی آن بحث خمار است. یعنی زن مسلمان در هر جای دنیا می‌تواند به شکلی که زن‌های پاکدامن و عفیف آن منطقه لباس می‌پوشند، درآید. البته با حفظ دستورات قرآن یعنی افزودن مکمل هایی به آن به گونه‌ای که کل بدن بجز گردی صورت و دستها تا مچ پوشیده باشد. در حجاب حداکثری یا ماکسیمم، که رتبه اول حجاب است کلید واژه جلباب را داریم. لغت‌شناسان می‌گویند کلمه جلباب در خودش رنگ سیاه را دارد. بنابراین رنگ مشکی در جایگاه خود، – در حضور اجتماعی ن – اولویت پیدا می‌کند.

روح های بزرگی که در آن بزرگواری نیست/منیّتی که به فرموده امام علی(ع) باید محفوظ بماند

افزایش میل جنسی با روغن های آفرودیت + آموزش استفاده از آن ها

کدام مدل تبلت و گوشی دارای MHL هستند؟

رنگ ,مشکی ,هم ,ـ ,لباس ,سیاه ,رنگ مشکی ,است که ,در واقع ,را از ,استفاده از

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

حسین گاراژیان هیئت حضرت فاطمة‌ الزهراء سیدة‌ النساء العالمین ورزگ نیوز quetorosza لبیک یا خامنه ای تماشاگر nielithacu تورنادو همه ما وارثیم وارث عذاب عشق amikswear